جان کندن دریا به ساحل، دیدنی بود هر بوسه از لبهای سرخش چیدنی بود بعد از طلوع گرم، از طرز نگاهت خورشید، پشت پلک تو، تابیدنی بود افتاده ام در ماجرای حیله ات باز اندازه ی دنیا لبت بوسیدنی بود درسینه ام، عشق ِ جهنم_سوز داری عشق تو چون آتشفشان جوشیدنی بود با آن خیالات و دل و دیوانگی هات هر شب شراب کهنه ات، نوشیدنی بود آغوش...
آواز باران، عشق، ای موسیقی زیبام تنهاترین پروانه توی باغ هر رویام آنقدر در بی تابی ِ آغوش ِ تو غرقم پیچیده بوی تند سیگارِ تو در رگهام آنقدر با حسِ تو بازی با دلم کردم آمیختی با زندگی ام، با همه دنیام من خاطرات زرد توی دست پاییزم تو آرزوی یک بهار تازه در فردام روزی نگاهم می رسد به ساحل چشت روزی به هم می ریزد این آرامش...